چهارشنبه ۲۶ شهریور ۰۴

ماجراي پشيماني يك بيمار در صف طولاني واكسن كرونا

۹ بازديد

جماران : اين روزها نوبت دريافت واكسن كرونا براي سالمندان است اما بي برنامگي ها، صف هاي خطرناك و طولاني واكسيناسيون بسياري از زنان و مردان را از دريافت اين واكسن منصرف مي كند.

ماجراي پشيماني يك بيمار در صف طولاني واكسن كرونا

اين روايت يك بيمار قلبي است كه هنوز يك ماه نشده زير تيغ جراحان رفته است؛ با همه مشكلات خاص خودش. بيماري ۷۴ ساله كه پس از ثبت نام در سامانه تزريق واكسن به او نوبت داده بودند، هفت و پنج دقيقه صبح.

مطالب بيشتر:آسايشگاه سالمندان

نوبتي كه خيالي بود. حضور در مركز بهداشت .....و ديدن صف طولاني خودش يعني كرونا. خودش يعني ريسك و خطر به جان خريدن بيماري اي كه جان خيلي ها را گرفته است. به همه اينها سرپا ايستادن زير آفتاب بدون هيچ جايگاه مخصوصي را هم بايد اضافه كرد.

روايت يك فراخوان، معطلي و پشيماني يك بيمار قلبي در صف طولاني واكسن

كسي پاسخي نمي دهد. فقط يك نفر از داخل مي گويد: «صف بايستيد ديگر حاج آقا.» صف بايستيد. پس آن ثبت نام اينترنتي براي چه بوده است؟ ساعت كه از هشت عبور مي كند يكدفعه هياهو مي شود. از آن جلوهاي صف خبر مي رسد كه دارند اسامي را روي كاغذ مي نويسند! صف خيلي شلوغ است، حتي شلوغ تر از صف مرغ! يكي يكي اسامي را مي نويسند. هوا رفته رفته گرم مي شود. هيچ جايي نيست كه پا به سن گذاشته ها بنشينند. نوشتم اسامي كه تمام مي شود يك نفر سوال مي پرسد: «واكسن ها آمده؟» كم كم براي همه سوال مي شود اما قرار است واكسن ها را بياورند. اين پا و آن پا كردند. تپش قلب بيشتر شده. حتي خوردن آب هم جواب نمي دهد. ساعت نزديك هاي 10 است و هنوز خبري نيست. آب هم به انتهاي بطري رسيده و خروج از صف هم به منزله انصراف است. مو سفيدها، مردان و زناني كه خشت به خشت اين مملكت را ساخته اند ديگر كلافه شده اند. خيلي ها از صف مي زنند بيرون اما براي يك بيمار قلبي آيا مقدور است كه برود و يك روز ديگر بيايد؟ پيش خودش مي گويد: «جهانگير صبر كن.الان كه واكسن بيايد تند تند مي زنند و تمام. آن وقت مي روي خانه و كلي استراحت مي كند.» ساعت از 10.30 هم عبور كرد و هنوز خبري نشده. مثل هميشه كسي پاسخگو نيست.يعني جوابي ندارند كه بدهند. ابتدا بايد واكسن بيايد و سپس نوبت به نوبت همه آنهايي كه مثل پدر و مادرهاي ما هستند بروند و واكسينه شوند. اما سوال اينجاست كه پس آن ثبت نام اينترنتي براي چيست؟

چرا بي جهت فراخوان مي دهيد و اين بندگان خدا را به جاهايي مي كشانيد كه خودش ممكن است منشا كرونا باشد؟ آيا اگر پدر و مادر خودتان هم بود همين كار را مي كرديد؟ ساعت از 10.30 عبور كرده. نه قلب ديگر ياري مي كند و آبي در بطري مانده است. از صف مي آيد بيرون؛ بي خيال واكسن كرونا. مي رود خانه تا شايد روزي ديگر، دوباره در سامانه ثبت نام كند و به خانه بهداشت بيايد به اميد اينكه اين بار خلوت تر باشد، اين بار صفي نباشد، اين بار واكسن را زودتر بياورند و اين بار هم قلب ياري كند، هم آب به اندازه كافي باشد و هم بالاخره دوز اول واكسن تزريق شود. همه اينها مثل پدر و مادران ما هستند، بي برنامگي هاي هميشگي در سطح جامعه حداقل آنها را نبايد اذيت شان كند. اگر پدر و مادر خودتان هم بود....؟

منبع :دنياي اقتصاد

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.